محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن فضل بن احمدبن محمدبن احمدبن ابوالعباس صاعدی فراوی نیسابوری ، ملقب به کمال الدین و مکنی به ابوعبداﷲ. محدث فقیه و مناظر و واعظ بود در مجلس درس امام الحرمین جوینی حاضر می شد. پس از سفر به مکه و مدینه و بغداد و افاضه در این شهر مجدداً به نیسابور بازگشت و به تدریس در مدرسه ٔ ناصحیه و امامت مسجد مطرز مشغول شد. فراوی از بسیاری از دانشمندان حدیث شنید و به روایت چندین کتاب ازتألیفات حافظ بیهقی منفرد بود و درباره ٔ او گویند «الفراوی »، «الف راوی ». ولادت وی در سال 442 یا 441 هَ . ق . در نیشابور و وفات او به سال 530 بوده است .
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۸۶ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شجاع الدین علی بن عزالدین حسین ، ملقب به علاءالدوله (610- 612) از سلاطین غور. رجوع به علاءالدین غوری ش...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شجاع بغدادی رجوع به ابن الثلجی خراسانی و الاعلام زرکلی ج 3 ص 904 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شرف الدین (قاضی نظام الدین ...). رجوع به نظام الدین شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شرف الدین ابوبکربن جماعه . رجوع به ابن جماعه ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شکربن ابوالفتوح حسن بن جعفر حسنی .رجوع به تاج المعالی و الاعلام زرکلی ج 3 ص 904 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شنبود... رجوع به ابن شنبود ابوالحسن محمد... و محمدبن احمدبن ایوب ... و وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 صص 299-...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شهریار... رجوع به ابوالفضل محمدبن ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن شیرکوه ... رجوع به ناصرالدین محمدبن شیرکوه شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن صالح ... رجوع به ناصرالدین محمدبن صالح شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن صالح بن ابراهیم زبیری . رجوع به زبیری ... شود.