محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن فضل بن احمدبن محمدبن احمدبن ابوالعباس صاعدی فراوی نیسابوری ، ملقب به کمال الدین و مکنی به ابوعبداﷲ. محدث فقیه و مناظر و واعظ بود در مجلس درس امام الحرمین جوینی حاضر می شد. پس از سفر به مکه و مدینه و بغداد و افاضه در این شهر مجدداً به نیسابور بازگشت و به تدریس در مدرسه ٔ ناصحیه و امامت مسجد مطرز مشغول شد. فراوی از بسیاری از دانشمندان حدیث شنید و به روایت چندین کتاب ازتألیفات حافظ بیهقی منفرد بود و درباره ٔ او گویند «الفراوی »، «الف راوی ». ولادت وی در سال 442 یا 441 هَ . ق . در نیشابور و وفات او به سال 530 بوده است .
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۸۳ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن ابی طالب (ع ). رجوع به ابن حنفیه محمدبن علی بن ابیطالب (ع ) و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 2 صص...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد ادفوی . رجوع به ادفوی ابوبکر محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن امیه . رجوع به ابوحشیشه شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسن بن عمر واسطی . رجوع به ابن ابی صقر ابوالحسن شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین بابویه قمی . رجوع به ابن بابویه ابوجعفر محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن علی بن حسین بن قاسم حسنی همدانی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به وصی . صاحب جعفربن محمدبن نصیرخلدی و وصی ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن حمزه ...رجوع به ابن حمزه عمادالدین ابوجعفر محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن سهل ماسرجسی . رجوع به ابوالحسن محمد شود.
محمد. [م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبداﷲبن العباس بن عبدالمطلب . پدر سفاح و منصور خلیفه ٔ عباسی است . در سال 98 هَ . ق . در شام ابوهاشم...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به ابن دهان فخرالدین ابوشجاع محمدبن علی و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 5 ص 12 و 13 شود.