محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محرزبن محمد وهرانی ، ملقب به رکن الدین (یا جمال الدین ) و مکنی به ابوعبداﷲ (وفات 575 هَ . ق .). یکی از فضلا و ظرفا و از مردم مغرب اسلامی است به روزگار صلاح الدین از وهران به مصر آمد. و صنعت او انشاء بود و لیکن چون بدین شهر درشد و قاضی فاضل و عماد اصفهانی کاتب بدید دانست که از طبقه ٔ آنان نیست پس از راه جد بگردید و راه هزل پیش گرفت و خواب نامه ها و رسائلی بساخت که بدو منسوب است که بر روح سبک و طبع روان و کمال ظرافت وی دلالت کند. در شهرها به سیر و سیاحت پرداخت و روزگاری به دمشق اقامت جست و منصب خطابه ٔ داریا از دیه های دمشق را بیافت و به سال 575 هَ . ق . در این قریه درگذشت و بدر تربت شیخ ابوسیلمان دارانی به خاک سپرده شد. (از وفیات الاعیان ج 4 ص 385 چ بیروت ). و رجوع به الاعلام زرکلی شود.
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۹۱ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ... رجوع به ابن جماعة محمدبن ابراهیم بن سعد کنانی و اعلام زرکلی ج 3 ص 841 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . رجوع به ابن سراج محمدبن ابراهیم ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ... رجوع به ابن طباطبا محمدبن ابراهیم بن اسماعیل ... بن ابراهیم .. و الاعلام زرکلی ج 3 ص 839 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ... ابن یوسف بن احمدبن یوسف کاتب . رجوع به ابوالحسن محمدبن ابراهیم ... کاتب شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . رجوع به ابوبکر اصفهانی محمدبن ابراهیم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ... رجوع به ابوحمزه ٔ صوفی محمدبن ابراهیم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ... رجوع به بشتکی محمدبن ابراهیم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ... رجوع به تتائی شمس الدین محمدبن ابراهیم ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن قریش . رجوع به حکیمی ابوعبداﷲ محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ... رجوع به خطیب زاده محمدبن ابراهیم شود.