محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن [ احمد ] یا محمد عمیدی . فقیه حنفی مذهب سمرقندی ، ملقب به رکن الدین در فن مسائل خلافی و بحث و تحقیق استاد و نخستین کسی است که در این فن کتاب نوشت وی در خدمت رضی الدین نیشابوری بود و یکی از ارکان چهارگانه ای بودند که در خدمت رضی الدین در فن خلاف تبحر یافتندو همه را رکن الدین لقب دادند: رکن الدین طاوسی ، رکن الدین امام زاده . عمیدی را آثاری است از جمله : الارشاد،النفائس . عمیدی در سال 615 هَ . ق . در بخارا درگذشته است . (از وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 صص 257 - 258).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۸ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن العربی اندلسی . رجوع به ابن العربی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن عبداﷲبن تومرت . رجوع به ابن تومرت شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن رزین . رجوع به ابوالشیص شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن زیاد مؤسس بنی زیاد در زبید یمن (204 - 245 هَ . ق .).
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن زید ضبی اصفهانی ، مکنی به ابوبکر. از علما و محدثین مائة پنجم دراصفهان می زیست و ابوزکریا یحیی بن ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سعید... رجوع به ابن الخطیب ملقب به ذوالوزارتین شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سلیمان حضرمی . رجوع به ابوجعفر محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبدالاعلی الاسدی الکوفی . رجوع به ابن کناسة شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن عبداﷲبن عبدالحکم . رجوع به ابن عبدالحکم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبدالحکم بن اعین بن لیث بن رافع مصری ، مکنی به ابوعبداﷲ (182 - 268 یا 269 هَ . ق .). فقیه شافعی از...