محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن [ احمد ] یا محمد عمیدی . فقیه حنفی مذهب سمرقندی ، ملقب به رکن الدین در فن مسائل خلافی و بحث و تحقیق استاد و نخستین کسی است که در این فن کتاب نوشت وی در خدمت رضی الدین نیشابوری بود و یکی از ارکان چهارگانه ای بودند که در خدمت رضی الدین در فن خلاف تبحر یافتندو همه را رکن الدین لقب دادند: رکن الدین طاوسی ، رکن الدین امام زاده . عمیدی را آثاری است از جمله : الارشاد،النفائس . عمیدی در سال 615 هَ . ق . در بخارا درگذشته است . (از وفیات الاعیان چ بیروت ج 4 صص 257 - 258).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۴ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جلال الدین اکبر... رجوع به جلال الدین محمداکبر پادشاه شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جلال الدین ... رجوع به جلال الدین محمد آگهی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی . رجوع به جمال الدین محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جنیدی . رجوع به جنیدی ابوعبداﷲ... شود.
محمد. [ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) (حاج آقا...) شیرازی معروف به منورعلیشاه مرجع و مقتدای دراویش نعمت اللهی و عم ّ میرزاکوچک رحمت علیشاه و جانشی...
محمد.[ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حاج سید محمد امام جمعه ٔ تهران پسر حاج سید زین العابدین امام جمعه و نوه ٔ دختری دوستعلی خان معیرالممالک (نظام...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حاج محمد آقای نخجوانی فرزند حاج علی عباس نخجوانی . از فضلا و مطلعین آذربایجان بود. در سال 1297 هَ . ق . در تبر...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حاج محمدمیرزا چای کار پسر محمدحسن میرزا.رجوع به کاشف السلطنه و رجال بامداد ج 3 ص 275 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حسینی . رجوع به قطب الدین شیرازی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) خویشی خلیل ... رجوع به خویشی خلیل رومی شود.