اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محمد

نویسه گردانی: MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ناصربن محمد، مکنی به ابوالفضل بغدادی و معروف به سلامی حافظ ادیب .ادب را از خطیب تبریزی ابوزکریا فراگرفت و دارای خطی بسیار نیکو بود. بسیاری از ائمه از او روایت کرده اند و از جمله ٔ آنان ابوالفرج بن الجوزی است و سمعانی نام او را در کتابهای خود آورده است . ولادت او در سال 467 هَ . ق . و وفاتش به سال 550 هَ . ق . بوده است . وی در باب الحرب در زیر سدره در جوار ابومنصور ابن الانباری واعظ دفن گردید. (از وفیات الاعیان چ بیروت ج 4ص 293). و رجوع به ابوالفضل محمدبن ناصر سلامی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۳.۵۷ ثانیه
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک . رجوع به قاضی بسعادتک محمد شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عمربن محمدبن سالم . رجوع به قاضی ابن جعابی شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن قاسم . رجوع به قاضی الخافقین شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمد معروف به ابن شحنه . رجوع به ابن شحنه ابوالولید شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن حسین . رجوع به قاضی ابن ابیض شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) سعید قمی . رجوع به قاضی سعید قمی شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) کاشانی . رجوع به قاضی کاشانی محمد شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) معصوم از مردم شوشتر و قاضی آن شهر بود. این بیت او راست :گیرم که در لباس توان کرد عاشقی دیوانگی چگونه ...
امان محمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاریز نو بالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 57 هزارگزی شمال باختری تربت ...
باقی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) اولین از امرای جانی یا هشترخانی بخارا و غیره . (1007 - 1014 هَ . ق .). از فرمانروایان خانات استراخان که ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.