محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن هندوشاه بن سنجر عبداﷲ صاحبی نخجوانی . منشی پسر هندوشاه مؤلف تجارب السلف . او راست دستورالکاتب فی تعیین المراتب که در عهد سلطان اویس بهادرخان (757 - 776 هَ . ق .) تألیف کرده و کتابی در لغت دارد به نام صحاح الفرس که در 727 هَ . ق . تألیف کرده است و در طهران به تصحیح دکتر طاعتی در عداد نشریات بنگاه ترجمه و نشر کتاب چاپ شده است و آن (به استثناء فرهنگ قطران ) سومین فرهنگ موجود فارسی است یعنی پس از لغت نامه ٔ اسدی (تألیف بعد از 458 هَ . ق .) و فرهنگ قواس (تألیف بعد از 690 هَ . ق .) و حدود 2300 لغت دارد. (از یادداشت مرحوم دهخدا و یادداشت لغت نامه ).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۰ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن العربی اندلسی . رجوع به ابن العربی شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن عبداﷲبن تومرت . رجوع به ابن تومرت شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن رزین . رجوع به ابوالشیص شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن زیاد مؤسس بنی زیاد در زبید یمن (204 - 245 هَ . ق .).
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن زید ضبی اصفهانی ، مکنی به ابوبکر. از علما و محدثین مائة پنجم دراصفهان می زیست و ابوزکریا یحیی بن ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سعید... رجوع به ابن الخطیب ملقب به ذوالوزارتین شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سلیمان حضرمی . رجوع به ابوجعفر محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبدالاعلی الاسدی الکوفی . رجوع به ابن کناسة شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن عبداﷲبن عبدالحکم . رجوع به ابن عبدالحکم شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبدالحکم بن اعین بن لیث بن رافع مصری ، مکنی به ابوعبداﷲ (182 - 268 یا 269 هَ . ق .). فقیه شافعی از...