محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن هندوشاه بن سنجر عبداﷲ صاحبی نخجوانی . منشی پسر هندوشاه مؤلف تجارب السلف . او راست دستورالکاتب فی تعیین المراتب که در عهد سلطان اویس بهادرخان (757 - 776 هَ . ق .) تألیف کرده و کتابی در لغت دارد به نام صحاح الفرس که در 727 هَ . ق . تألیف کرده است و در طهران به تصحیح دکتر طاعتی در عداد نشریات بنگاه ترجمه و نشر کتاب چاپ شده است و آن (به استثناء فرهنگ قطران ) سومین فرهنگ موجود فارسی است یعنی پس از لغت نامه ٔ اسدی (تألیف بعد از 458 هَ . ق .) و فرهنگ قواس (تألیف بعد از 690 هَ . ق .) و حدود 2300 لغت دارد. (از یادداشت مرحوم دهخدا و یادداشت لغت نامه ).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابومروان عبدالملک بن ابوالعلا. رجوع به ابن زهر شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابونصر... رجوع به ابونصربن محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الازهر ابوبکر محمدبن احمد. رجوع به ابن الازهر... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الجواری . رجوع به احمدبن ابی الجواری شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی السعود. رجوع به ابن ظهیره معکی محمدبن ابی السعود شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الصقر ابوالحسن محمدبن علی بن الحسن ... رجوع به ابن ابی الصقر... و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4 صص 4...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الغمر. رجوع به خلیع رقی محمدبن ابی الغمر... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابی اساره . رجوع به رواسی ابوجعفر محمدبن ابی ساره شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی حذیفه ... رجوع به ابی حذیفه شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابی داود. رجوع به بناکتی محمدبن ابی داود سلیمان شود.