محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن محمدبن قائد، ملقب به موفق الدین بحرانی شاعر مشهور، مکنی به ابوعبداﷲ. اصل و منشاء وی از اربل و مولد او بحرین است . در علم عربیت امامی مقدم و در انواع شعر مفنن و از داناترین مردم به عروض و قوافی و حاذق آنان به نقد شعر و شناساترین مردم در تشخیص شعر نیک از بد بود. وی شب یکشنبه سوم ربیعالاخر سال 585 هَ . ق . در اربل درگذشت و در جانب قبلی بست در مقبره ٔ خانوادگی مدفون گشت . (وفیات الاعیان چ تهران ج 2 صص 128 - 129).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۴.۹۹ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابوبشر مروزی خرقی ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوبکر. او راست : تبصره در هیئت . وفات او در مرو ب...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن جعفر، مکنی به ابونصر... رجوع به ابونصر محمدبن ابوجعفربن اسحاق هروی ... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ازهری هروی ، مکنی به ابومنصور (282-370 هَ . ق ). از دانشمندان بزرگ لغت و ادب عرب و فقیه بود. مول...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن الحسین بن الاصبغ. رجوع به ابن الحرون شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن اللیث از محققین در علم عدد و هندسه و حرکات کواکب و ارصاد در قرن پنجم که بصیر در فقه و لغت و قضا...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ایوب بن الصلب بن شنبوذ المقری البغدادی . رجوع به شنبوذ شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن احمدبن ثوابه . رجوع به ابوعبداﷲ محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن جنید. رجوع به ابن جنید شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن احمدبن حسین بن عمرشاشی الاصل فارقی مولد معروف به مستظهری و ملقب به فخرالاسلام و مکنی به ابوبکر فقیه ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حمزةبن جیا، مکنی به ابوالفرج و ملقب به شرف الکتاب . نحوی و لغت دان و شاعر و شاگرد ابن الشجری و ا...