محمد
نویسه گردانی:
MḤMD
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن محمدبن قائد، ملقب به موفق الدین بحرانی شاعر مشهور، مکنی به ابوعبداﷲ. اصل و منشاء وی از اربل و مولد او بحرین است . در علم عربیت امامی مقدم و در انواع شعر مفنن و از داناترین مردم به عروض و قوافی و حاذق آنان به نقد شعر و شناساترین مردم در تشخیص شعر نیک از بد بود. وی شب یکشنبه سوم ربیعالاخر سال 585 هَ . ق . در اربل درگذشت و در جانب قبلی بست در مقبره ٔ خانوادگی مدفون گشت . (وفیات الاعیان چ تهران ج 2 صص 128 - 129).
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۴.۳۲ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن بن مغیره . رجوع به ابوعبدالرحمن محمد... و ابن ابی ذئب ابوالحرث محمدبن عبدالرحمن شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن بغدادی ، مکنی به ابوبکر و ملقب به ابن قریعه . رجوع به ابن قریعه قاضی ابوبکر... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن بکری صدیقی شافعی ، ملقب به جلال و مکنی به ابوالحسن و متوفی به سال 950 هَ . ق . او راست : ال...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن قزوینی . رجوع به خطیب دمشق و جلال الدین محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرزاق ، مکنی به ابومنصور. سپهسالار خراسان به روزگار سامانیان . رجوع به ابومنصور شود. توضیحاً می افزاید ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداللطیف بن محمدبن ثابت خجندی ، ملقب به صدرالدین . وی درسنه ٔ 542 هَ . ق . اصفهان را تسلیم محمد و ملکشاه...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ.... رجوع به ابن سکره محمدبن عبداﷲ و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4 صص 410 - 414 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. رجوع به ابن مالک محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. رجوع به ابوالشیص محمدبن عبداﷲ متوفی به سال 196 هَ . ق . و الاعلام زرکلی ج 3 ص 895 شود.
محمد. [م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. رجوع به ابوالقاسم محمدبن عبداﷲ ملقب به قائم و نیز رجوع به قائم شود.