اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محمود

نویسه گردانی: MḤMWD
محمود. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از حمد، به معنای ستوده و ستایش کرده شده . (از اقرب الموارد). ستایش کرده شده . (منتهی الارب ). ستوده . مقابل نامحمود : بهتر کارها آن است که فاتحتی مرضی و عاقبتی محمود دارد. (کلیله و دمنه ). امیری بود ممدوح شعرا و محمود فضلا. (لباب الالباب ).
تواضع گر چه محمود است و فضل بیکران دارد
نشاید کردبیش از حد که هیبت را زیان دارد.

سعدی .


- محمودالحظ ؛ نیک بهره . نیکونصیب : با جمالی باهر و عرضی طاهر، مسعودالجد و محمودالحظ. (سندبادنامه ص 250).
- محمود گردانیدن ؛ ستوده کردن .
- || نیکو گردانیدن . بخیر کردن :
تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب
جهود و کافر و گبر و مسلمان
همی گویند در تسبیح و تهلیل
که یارب عاقبت محمود گردان .

(المعجم ).


|| نیکوسیرت . || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . ستوده به همه ٔ زبانها. (مهذب الاسماء). || از القاب حضرت محمد (ص ). || نام فیلی است که ابرهه برای ویران کردن کعبه با خود به مکه آورده بود. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن سیورغتمش . از خاندان اوگتای و از خانان اولوس جغتای حکمران ماوراءالنهر دست نشانده ٔ امیر تیمور (تا سال 800 هَ . ق .)....
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن احمدبن محمد، مکنی به ابوالثناء و ملقب به شمس الدین اصفهانی فیلسوف متولد به سال 674 هَ . ق . به اص...
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ الحسینی آلوسی متولد به سال 1217 هَ . ق . و متوفی به سال 1270 هَ . ق . به بغداد، ملقب به شهاب الدین و مکنی ...
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن عثمان لامعی . او راست : منظومه ٔ گوی و چوگان . فرهادنامه به ترکی که به صله ٔ آن قریه ای گرفته است ، عبرت نما به ...
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن علی ابی طالب بن عبداﷲبن ابی الرجاء اصفهانی . رجوع به ابوطالب خلافی ... شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن علی المرشدی کرمانی متخلص به خواجو. رجوع به خواجو کرمانی شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) (حکیم ...) ابن علی سمایی مروزی . از شاعران عهد سلجوقی است ودر نیمه ٔ دوم قرن ششم هجری میزیسته است . عوفی در لباب ال...
محمود. [م َ ] (اِخ ) ابن عمادالدین زنگی بن آق سنقر، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به نورالدین والملک العادل ، (511 - 569 هَ . ق .). در حلب به د...
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن عمربن محمدبن خوارزمی زمخشری ملقب ، به جاراﷲ و معروف به فخر خوارزم صاحب کتاب لغت عربی به فارسی . مقدمة الادب و...
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن عمربن محمد (محمود) بن منصور قاضی زنجی (ربنجنی ) سنجری (سجزی ). مؤلف کتاب مهذب الاسماء فی مرتب الحروف والاشیاء در ل...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.