محمود
نویسه گردانی:
MḤMWD
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ملکشاه ، ملقب به مغیث الدین و مکنی به ابوالقاسم از پادشاهان سلجوقی عراق . (511 - 525 هَ . ق .). پس از پدرش (محمد) به حکومت رسید و در 513 علم مخالفت با عم خود سنجر را برافراشت ولی سنجر در ساوه او را شکست داد ومحمود به اصفهان گریخت و سنجر به همدان رفت و او رابخشود و دختر خود را به وساطت مادرش تاج الدین خاتون که جده ٔ محمود بود بدو داد و به حکومت عراق گماشت وامر کرد در جمیع بلاد نام او را به ولیعهدی یاد کنندو همه ٔ ممالک او را جز ری به او واگذاشت . محمود سلسله ٔ سلاجقه ٔ عراق را تشکیل داد و تا 525 هَ . ق . سلطنت کرد. (از تاریخ عمومی عباس اقبال آشتیانی ص 355).
واژه های همانند
۱۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
محمود. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از حمد، به معنای ستوده و ستایش کرده شده . (از اقرب الموارد). ستایش کرده شده . (منتهی الارب ). ستوده . مقابل نا...
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن مسعودبن محمودبن سبکتکین غزنوی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به سیف الدوله ، پدرش او را به سال 469 هَ . ق...
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابوالحسن نیشابوری مکنی به ابوالقاسم و ملقب به نجم الدین و بیان الحق او راست : ایجاز البیان فی معانی القرآن که ...
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابوسعیدبن محمدبن جلال الدین ایرانشاه بن تیمور. نهمین از تیموریان در مازندران (از 864 هَ . ق . و در ماوراءالنهر از 89...
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابی توبه ٔ مروزی ملقب به نصیرالدین وزیر سنجر سلجوقی . رجوع به نصیرالدین محمودبن ... شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالسیدبن عثمان ، ملقب به ابوالمحامد و مکنی به جمال الدین بخارائی حصیری (546-637 هَ . ق .). در بخارا ریاست...
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالعزیزبن عمربن مزه ٔ بخارائی مرغینانی (از ماوراءالنهر)، مکنی به برهان الدین (551 هَ . ق . 616 هَ . ق .). ...
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد حموی همدانی فیومی ، ملقب به ابوالثناء و مکنی به نورالدین معروف به ابن خطیب الدهشة، قاضی فقیه ، دانش...
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن مسعودبن عبدالرحمان قونوی ملقب به ابوالثناء و مکنی به جمال الدین متوفی به 777 هَ . ق . از فقهای حنفیه و ...
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن احمد عینی ، مکنی به بدرالدین متولد به سال 752 هَ . ق .متوفی به سال 855 هَ . ق . به قاهره . مورخ ،...