اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محمة

نویسه گردانی: MḤM
محمة. [ م َ ح َم ْ م َ ] (ع اِ) هر آنچه بر آن قصد کنند. (از منتهی الارب ). || آفتابه که بدان آب گرم کنند. (مهذب الاسماء). ظرفی که بدان آب گرم کنند. آفتابه . کتری . || سبب تب . (منتهی الارب ). || (ص ) ارض محمة؛ زمین با تب یا زمین بسیار تب . زمینی تب خیز. مُحِمَّة. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
محمة. [ م ُ ح ِم ْ م َ ] (ع ص ) حاجت سخت و در غم اندازنده . || حاجت حاضر و موجود. || ارض محمة؛ زمین تب آور و زمین بسیارتب . زمین تب خیز. ...
مهمة. [ م َ هََ م ْم َ ] (ع مص ) هم . مهمت . اندوهگین کردن کار کسی را. || گداختن بیماری تن را و لاغر کردن . || در خواب کردن کودک را به ...
مهمة. [ م ُ هَِ م ْم َ ](ع ص ) تأنیث مهم . ج ، مهمات . در اندوه اندازنده . || مجازاً ضروری ، چرا که کار ضروری آدمی را در اندوه و غم می اندا...
محمح . [ م َ م َ ] (ع ص ) مرد چست سبک روح و زفت دشوارخوی . محماح . (منتهی الارب ). رجوع به محماح شود.
مهمه . [ م َهَْم َه ْ ] (ع اِ) بیابان هموار. (دستورالاخوان ). ج ، مهامه . دشت دور. دشت و زمین خالی و ویران . (منتهی الارب ). بیابان دور. (مهذب...
نوک پستان مادر. این واژه برگرفته از واژه ماما یا مامان هستش
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.