اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محنت زده

نویسه گردانی: MḤNT ZDH
محنت زده . [ م ِ ن َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ممتحن . محنت رسیده . دردمند. بدبخت . آزرده و غمگین . گرفتاررنج و سختی . که بدبختی بدو رسیده باشد :
محنت زده و غریب و رنجور
دشمن کامی ز دوستان دور.

نظامی .


از من مطلب صبر و جدائی که ندارم
سنگ است فراق و دل محنت زده جامی .

سعدی .


گر به عمری ز من دلشده ات یاد آید
جان محنت زده از بند غم آزاد آید.

سبزواری (از آنندراج ).


محنت زده ای دوید از آن جمع
پروانه صفت به پیش آن شمع.

امیر حسینی سادات .


محنت زده را ز هر طرف سنگ آید.

(جامع التمثیل ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.