گفتگو درباره واژه گزارش تخلف محنت کشیده نویسه گردانی: MḤNT KŠYDH محنت کشیده . [ م ِ ن َ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سختی کشیده . رنج دیده . تحمل درد و ناملایم و اندوه کرده : مرد محنت کشیده ای شب دوش چون تنومند شد به طاقت وهوش .نظامی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود