مخدر
نویسه گردانی:
MḴDR
مخدر. [ م ُ خ َدْ دِ ] (ع ص ) بی حس و سست کننده ٔ اندام . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بی حس کننده و سست نماینده ٔ اعضاء. (ناظم الاطباء). دوائی است که قابلیت تام را برای تأثیر قوه ٔ نفسانیه از روح سلب میکند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).به داروهایی اطلاق شود که سبب بی حسی و رخوت و سستی گردد چون هروئین ، تریاک ، کوکائین و غیره که در طب برای بی حسی و کاهش احساس درد به کار آید و مصرف مکرر غالب آنها موجب اعتیاد و دوام استعمال مخدرها موجب بروز نوعی جنون و اختلالات عصبی می گردد. || در پرده نشاننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آنکه می پوشاند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخدیر شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مخدر. [ م ُ دِ ] (ع ص ) آنکه خوابیده دست و پای و سست اندام گرداند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی یا چیزی که سست و بی ح...
مخدر. [ م ُ دِ / دَ ] (ع ص ) اسد مخدر؛ شیری که بیشه و جنگل آن را پنهان کرده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مخدر. [ م ُ دَ ] (ع ص ) پنهان در پس پرده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مخدر. [ م ُ خ َدْ دَ ] (ع ص ) بی حس و سست کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || در پرده نشانیده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منت...