اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مخنوق

نویسه گردانی: MḴNWQ
مخنوق . [ م َ ] (ع ص ) خبه کرده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گلوافشرده شده . (غیاث ). خفه شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به خنیق و مخنق شود.
- امثال :
اِفْتَدِ مخنوق ۞ ؛ در رهائی یافتن از سختی گویند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). افتد مخنوق ، به صیغه ٔ امر از افتداء و حذف حرف ندا و این مثل را در رهائی یافتن از سختی گویند. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.