مخوف
نویسه گردانی:
MḴWF
مخوف . [ م ُ خ َوْ وَ ] (ع ص ) ترسیده و ترسانیده شده . (غیاث ) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ترسیده شده و هراسیده شده . (ناظم الاطباء) : نظام الملک ... به هلاکت و خون او سعی می نمود. چه از کفایت و دوراندیشی و باریک بینی او مخوف و مستشعر بود. (سلجوقنامه ٔ ظهیری چ خاور ص 23). و رجوع به ماده قبل شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مخوف . [ م َ ] (ع ص ) به معنی ترسیده شده و خوفناک . (غیاث ) (آنندراج ). طریق مخوف ؛ راه بیمناک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بعضی نوشته ا...
مخوف . [ م ُ خ َوْ وِ ] (ع ص ) ترساننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که می ترساند و ترسانیده شده ۞ . (ناظم الاطب...
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ترسناک، هراس انگیز، هراسناک، بیمناک، دلهره آمیز، دلهره آور (دری) سهمن sahmen (مانوی) ارغند arqand (سغدی) ارینگ e...
ایوان مخوف . [ ای ن ِ م َ ] (اِخ ) رجوع به ایوان چهارم و به دایرةالمعارف فارسی شود.