اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مداد

نویسه گردانی: MDʼD
مداد. [ م َدْ دا ] (ع اِ) در گیاه شناسی ، یکی از اقسام یونجه که به نام یونجه ٔ وحشی موسوم است . (فرهنگ فارسی معین ). || (ص ) مدادفروش . مدادی . (از متن اللغة). || اسبی که گام فراخ و بلند می گذارد. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
مداد. [ م ِ ] (ع اِ) سیاهی دوات . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 87). مرکب . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). حبر که بدان نویسند...
مداد. [ م ِ / م َ ] (از ع ، اِ) قلمی چوبین مجوف که در تهیگاه آن ماده ٔ جامدی موسوم به «گرافیت » تعبیه شده و گرافیت به جای نقس و مرکب آ...
مداد ابزاری برای نوشتن، طراحی و نقاشی است و در انواع گوناگونی وجود دارد. در فارسی مداد به معنای مرکب تحریر بوده و در متون کهن همین معنا را می دهد. بخش...
مداد شمعی. {مِ شَ}. (ا. مر.). (در انگلیسی crayon در عربی قلم تلوین). مدادی که از موم و رنگ ساخته شده است و در نوعی نقاشی به کار می‌رود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.