گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مدخلی نویسه گردانی: MDḴLY مدخلی . [ م ُ خ َ ] (حامص ) لئامت . پستی . بخل . فرومایگی . مدخل بودن : آفتاب جودت ار نور افکند بر مدخلی در زمان چون سایه بگریزد ز طبعش مدخلی .سوزنی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه واژه معنی مدخلی مدخلی . [ م َ خ َ ] (اِ) محل دخول و درآمد. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی چهارم ذیل مَدخَل شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود