مدق
نویسه گردانی:
MDQ
مدق . [ م ُ دُق ق ] (ع اِ) آنچه بدان بکوبند. (دستورالاخوان ). مِدَق ّ. (ناظم الاطباء). ج ، مداق . رجوع به مدق شود. || مشته ٔ نداف . (دستورالاخوان ). کوبه . (منتهی الارب ). ج ، مَدّاق ّ. رجوع به مِدَق ّ شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مدق . [ م َ ] (ع مص ) شکستن سنگ را. (از منتهی الارب ). کسر. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
مدق .[ م َ دَق ق ] (ع اِ) اسم مکان است از دق به معنی کوبیدن : و لم تدرکوا الا مدق الحوافر. (از اقرب الموارد).
مدق . [ م ُ دِق ق ] (ع ص )آنکه می کوبد و نرم می ساید. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ادقاق . رجوع به ادقاق شود. || باریک گرداننده . (آنند...
مدق . [ م ِ دَق ق ] (ع اِ) آنچه بدان بکوبند. ابزاری که بدان چیزی را بکوبند. مُدُق ّ. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ج ، مَداق ّ، مِدَقَّ...