اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مذر

نویسه گردانی: MḎR
مذر. [ م َ ذِ ] (ع ص ) تباه . گندیده . بدبوشده . (ناظم الاطباء). رجوع به مذرة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
مضر. [ م ُ ض َ ] (اِخ ) قبیله ای از عرب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اجداد رسول اکرم از این قبیله اند. (از تاریخ گزیده ص 126 و 132). عدنانی...
مضر. [ م ُ ض َ ] (اِخ ) رجوع به مضربن نزار. و رجوع به مضریة شود.
مضر. [ م ُ ض َ ] (اِخ ) ابن نزاربن عدنان . جد طایفه ٔ مضر که نسب حضرت رسول (ص ) باو میرسد. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1047). و رجوع به مضر و معجم...
چاه مزر. [ م َ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که در 47 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع شده . دامنه و گرم...
دیار مضر. [ رِ م ُ ض َ ] (اِخ ) خانه های قبیله ٔ مضر در الجزیره . ناحیه ای در الجزیره مشتمل بر دره ٔ فرات از سمیساط (شمشاط) در شمال تا عانه در ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.