مذهب
نویسه گردانی:
MḎHB
مذهب . [ م ُ ذَهَْ هَِ ] (ع ص ) زراندودکننده . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). که به طلا انداید چیزی را. که طلاکاری و تذهیب کند. || که حواشی و سرفصل های کتب را باآب طلا و رنگهای دیگر تزیین کند و بیاراید. نعت فاعلی است از تذهیب . رجوع به تذهیب شود. || زردوزی کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به معانی قبلی شود.
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
اصول مذهب . [ اُ ل ِ م َ هََ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) برحسب عقیده ٔ امامیه ، علاوه بر توحید و نبوت و معاد که از اصول دین اسلام بشمار میروند ...
خارجی مذهب . [ رِ م َهََ ] (ص مرکب ) کسی که مذهب و آئین خارجی دارد. طرفداران مذهب خوارج . پیروان آئین خارجیان : در جهان دشمن جان تو نباش...
عدلی مذهب . [ ع َ م َ هََ ] (اِخ ) معتزلی . پیرو معتزله . پیرو عدلیه . رجوع به عدلیه شود.
ظاهری، مذهب و فرقه منسوب به ابو سلیمان داودبن علی بن خلف اصفهانی است. (ف ۲۷۰ ه.ق.). مذهب ظاهری عبارتست از اخذ به کتاب و سنت و الغا رای و قیاس و تاویل....
حُلولیّه، عنوان کلی برای فرقهها و جریانهای دینی در جهان اسلام، که به نوعی قائل به حلول خداوند در یک انسان شدهاند. درواقع، این عنوان برای جمعی از جری...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مضهب . [ م ُ ض َهَْ هََ ] (ع ص ) لحم مضهب ؛ بریان نیم پخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). گوشت نیم پخته و نیم بریان . (ناظ...
مضحب. املاءِ ناصحیح «مُذَهّب» (از واژۀ عربی «ذَهَب» بمعنی «زر»، «طلا»). رجوع شود به مذهب و مذهب.