گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مرا نویسه گردانی: MRʼ مرا. [ م ِ ] (اِ) دوستی . یاری . ۞ || آفتاب ۞ . || جهان .عالم . || جرعه های مساوی . (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی خسته به منقار مرا این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. مرع مرع . [ م َ ] (ع مص ) روغن بسیار بر سر مالیدن . (منتهی الارب ). مالیدن سر را بوسیله ٔ روغن . (از اقرب الموارد). || شانه کردن موی . (از منتهی الار... مرع مرع . [ م َ ](ع اِ) زمین گیاه ناک و فراخ علف . (آنندراج ). || کلأ. ج ، اَمرُع ، اَمراع . (از اقرب الموارد). || فراوانی علف و چراگاه . (از من... مرع مرع . [ م َ رَ ] (ع مص ) گیاه ناک گردیدن رودبار و فراخ علف شدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مراعة. و رجوع به مراعة شود. || در خصب و... مرع مرع . [ م َ رَ ] (ع اِ) فراخی علف و چراگاه . (ناظم الاطباء). مرع مرع . [ م َ رِ ] (ع ص ) مرد چراگاه جوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || خصب . (از اقرب الموارد). مرع مرع . [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مُرعَة و مُرَعة. (منتهی الارب ). مُرَع . (اقرب الموارد). رجوع به مرعة شود. مرع مرع . [ م ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ مُرعة یا مُرَعة. (اقرب الموارد). مُرع . (منتهی الارب ). رجوع به مرعة شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود