مرال . [ م َ
/ م ِ ] (ترکی ، اِ) گاو کوهی . || غزال . آهو. (فرهنگ فارسی معین )
: بچه ٔ مرال امروز آوردند که هنوز پشتشان خال سفید دارد. (سفرنامه ٔ ناصرالدین شاه به مشهد، از فرهنگ فارسی معین ).
رفت کند هر چه مرال است و میش
برخی بازوی توانای خویش .
ایرج میرزا.