مرباء
نویسه گردانی:
MRBAʼ
مرباء. [ م ِ ] (ع اِ) مرقاة. (اقرب الموارد)(متن اللغة). نردبان . نردبام . رجوع به مَرباء شود.
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
مربع. [م ُ رَب ْ ب ِ ] (ع ص ) آنکه چهارگوشه می سازد. سازنده ٔ شکل مربع. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تربیع شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ابن مربع. [ اِ ن ُم ُ رَب ْ ب َ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ عتاب . محدث است .
عین مربع. [ ع َ ن ِ م ُ رَب ْ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام حرف عین است چون آن را بدین صورت «ع » نویسند. (یادداشت مرحوم دهخدا).نامی ح...
غین مربع. [ غ َ ن ِ م ُ رَب ْ ب َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) نام حرف غین چون بدین صورت «َغ» نویسند.
مربع نشستن . [ م ُ رَب ْ ب َ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) چهارزانو نشستن . گردپای نشستن . (یادداشت مرحوم دهخدا). و آن عبارت ازنشستن به وضع خاص که...
اعداد مربع متوالی . [ اَ دِ م ُ رَب ْ ب َ ع ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عددهای مربع متوالی . عددهایی است که چون آن ها را گرد کنی مربعها...