مربی
نویسه گردانی:
MRBY
مربی . [ م ُ ] (ع ص )آن که به بیشی خرید نماید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). من یأتی الرباء. (متن اللغة). || نعت فاعلی است از ارباء. (متن اللغة). رجوع به ارباء شود.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
مربی . [ م َ با ] (ع اِ) جائی که در آن تربیت می کنند و می پرورانند. (ناظم الاطباء). پرورشگاه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مربی . [ م ُ رَب ْ با ] (ع ص ، اِ) پرورده . (مهذب الاسماء). تربیت کرده شده . پرورده شده . (غیاث اللغات ). پروریده . تربیت کرده . برآمده . برآورد...
مربی . [ م ُ رَب ْ بی ] (ع ص ) پرورنده . تربیت کننده . پرورش دهنده : مربی الفضلا محب الاتقیا. (گلستان ). یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی ...
مربی . [ م َ بی ی ] (ع ص ) پرورش داده شده و پرورده شده و افزون شده . (ناظم الاطباء).
کسی که آموزش یا آموزش های ویژه ای در زمینه ی فیزیکی یا معنوی دیده است تا افراد خاصی را در همان موضوعی که خود آموزش دیده، آموزش دهد تا در آنها توانمندی...