مرتبع
نویسه گردانی:
MRTBʽ
مرتبع. [ م ُ ت َ ب َ ] (ع اِ) فرودآمدنگاه در بهاران . (منتهی الارب ). آنجا که بهار آنجا گذارند. (مهذب الاسماء). رجوع به ارتباع شود. || (ص ) مرد میانه . مرتبِع. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مرتبع. [ م ُ ت َ ب ِ] (ع ص ) مرد میانه . مرتبَع. (منتهی الارب ). || نعت فاعلی است از ارتباع . رجوع به ارتباع شود.
مرتباً. [ م ُ رَت ْ ت َ بَن ْ ] (ع ق ) پیاپی . پی در پی . به ترتیب . متوالیاً. || با نظم و ترتیب . (از فرهنگ فارسی معین ).
مرتباء. [ م ُ ت َ ب َءْ ] (ع اِ) جای دیده بان . (منتهی الارب ) (صراح ).