اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مرحلة

نویسه گردانی: MRḤL
مرحلة. [ م َ ح َ ل َ ] (ع اِ) فرودآمدنگاه . (منتهی الارب ). منزلگاه . (دستور الاخوان ) (غیاث اللغات ). منزل . مرحل . (مهذب الاسماء). منزل بین دو منزل . (از متن اللغة). || منزلی که از آنجا بار می بندندو حرکت می کنند. (از متن اللغة). کوچگاه . (غیاث اللغات ). || مسافتی که مسافر در طول یک روز می پیماید. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). شش فرسخ و دو ثلث فرسخ است در زمین هموار. (دمشقی یادداشت مؤلف ). مقدار مسافت چهار فرسنگ . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). ج ، مراحل . || جای رخت و اسباب ۞ . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مرحلة. [ م ُ رَح ْ ح َ ل َ ] (ع ص ) شتری که بر آن پالان نهاده باشند ۞ . (منتهی الارب )(از متن اللغة). || شتری که او را فرود آورده باشند ۞...
مرحله . [ م َ ح َ ل َ ] (ع اِ) منزل . فرودآمدنگاه بین راه . جای باش . کوچگه . کوچگاه . جای فرودآمدن . ج ، مراحل : قدری چوب صندل با خود آورد چو...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: ماوه mãve (کردی) نیژَنگ nižang (پهلوی.: nisang)**** علی محمد عالیقدر 09163657861
مرحله دار. [ م َ ح َ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) پاسبان و نگهبان راهی که در میان دو منزلگاه واقع شده . (ناظم الاطباء).
مرحله داری . [ م َ ح َ ل َ / ل ِ ](حامص مرکب ) عمل مرحله دار. رجوع به مرحله دار شود.
مرحله پیما. [ م َ ح َ ل َ / ل ِ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) طی کننده مراحل و منازل . (فرهنگ فارسی معین ). مسافر.- مرحله پیما گردیدن ؛ طی کردن مناز...
در پارسی " نیژنگ پسین" خوانده می شده... نیژنگ به معنی مرحله بوده است.
راه سپردن؛منزل پیمودن من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم (حافظ)
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.