اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مرز

نویسه گردانی: MRZ
مرز. [ م ُ ] (اِ) ۞ مقعد. (برهان قاطع) (رشیدی ) (انجمن آرا). نشستگاه . (اوبهی ) (برهان قاطع). سوراخ مقعد. (غیاث اللغات ). مخرج سفلی . سوراخ کون از انسان و حیوانات . (برهان قاطع). آلست . دبر :
مرزش اندرخورد کیر لیوکی

معاشری (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ).


از باغ وقف کرده بر آن مرزت
کیر خر و مناره ٔ اسکندر.

طیان .


جغد که با باز و با کلنگ بکوشد
بشکندش پر و مرز گرددلت لت .

عسجدی .


ای مرز ترادریده مردی
زان مرد بتو رسیده دردی .
سوزنی (دیوان چ شاه حسینی چ 1 ص 412).
سوزنی از ابلهی درید بسی مرز
کفت بسی مغز کون بخرزه ٔ چون گرز.

سوزنی .


ای ملک او را چو رفتن آید از این دهر
با این مشتی دریده مرز بیامرز.

سوزنی .


از خوبی بسیار تو آمد به همه حال
بر مرز و میان ران تو آن زشتی بسیار.

سوزنی .


چند کوبد زخم های گرزشان
بر سر هر ژاژخای و مرزشان .

مولوی .


|| (اِمص ) مباشرت . مجامعت . (برهان قاطع) (جهانگیری ) (از غیاث اللغات ). رجوع به معنی قبلی و حواشی مربوط به آن شود. || (نف ) در ترکیب به معنی مرزنده یعنی جماع کننده آید؛ کون مرز. (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
غرض و مرض . [ غ َ رَ ض ُ م َ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، نظر شخصی . اشکال تراشی در کار کسی ۞ . دشمنی و دوروئی .
غرض و مرض داشتن . [ غ َ رَ ض ُ م َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) باغرض بودن . نظر شخصی داشتن . غرض داشتن .اشکال تراشی در کارها کردن . دشمنی و دوروئی دا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.