اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مرغ

نویسه گردانی: MRḠ
مرغ . [ م َ ] ۞ (اِ) فریز است و آن نوعی ازسبزه باشد که حیوانات چرنده آن را به رغبت تمام خورند و آن زیاده از نیم شبر از زمین بلند نشود. و بغایت سبز و خرم و درهم روئیده باشد. (برهان ). نوعی از گیاه که به انبوهی روید بغایت سبز و نازک باشد و به هندی دوب گویند. (غیاث ). گیاهی است ۞ از تیره ٔ گندمیان ۞ که علفی و پایا است و دارای ساقه ٔ زیرزمینی افقی وگره داری است که از محل هر گره ریشه هایی کوچک خارج می شود. سرعت انتشار این گیاه بسیار زیاد است و بسهولت مزارع را اشغال می کند، کندن آن نیز بعلت داشتن ساقه ٔ زیرزمینی دراز و ریشه دار بسیار مشکل است . این گیاه برگهای دراز نوک تیز و غلاف دار به رنگ سبز غبارآلود دارد. مرغ در اراضی بایر غالب نقاط معتدله مخصوصاً ایران فراوان یافت می شود و قسمت مورد استفاده ٔ دارویی این گیاه ساقه ٔ زیرزمینی آن است که بغلط ریشه خوانده می شود. بیدگیا. بیدگیاه . کرک . جرواش . علف قی سگ . ثیل صغیر. تخمه . تخم . بخیم . ایربق اوتی . بخیل . عرق الابخیل . عرق البخیل . عرق بخیل . خومه . فرژ. فرزد. || سبزه . چمن . مرتع. مرج . چمن وحشی :
چوآمد به پایان یکی کازه دید
روان آب و مرغی خوش و تازه دید.

اسدی .


ز میغ روان چرخ چون پر چرغ
پر آواز رامشگر از مرغ ، مرغ .

اسدی .


یله کرد از آن سو که بود آب و مرغ
ببست از بر دامن ریگ ورغ .

اسدی .


بگشت آنهمه مرغ و گنداب و نی
ندید ازددان ، هیچ جز داغ پی .

اسدی .


لب مرغ هر سوگلی مشکبوی
یکی چشمه چون چشم عاشق دراوی .

اسدی .


مرغ شیدان ، مرغزاری است سخت نیکو. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 155). مرغ بهمن ۞ بالای جویم است از نواحی شیراز. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 155).
در مرغ همچو چرغ به چنگالان
می کاود و جغاره نمی یابد.

سوزنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
مرغ گیلاس . [ م ُ غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ پرنده ای است از راسته ٔ سبکبالان از دسته ٔ دندانی نوکان که دارای منقار نسبةً طویل و قدش...
مرغ شکاری . [ م ُ غ ِ ش ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) جارحة. مرغ رباینده . پرنده ای که با شکار سایر پرندگان یا جانوران دیگر زندگانی می کند و منقا...
مرغ طوفان . [ م ُ غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ پرنده ای است از راسته ٔپرده پایان که دارای قدی متوسط است منقارش کوتاه و خمیده و شیارد...
چنگال مرغ . [ چ َ ل ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پنجه ٔ مرغ . دست و پای مرغ . مِخلب . (یادداشت مؤلف ).
مرغ انجیر. [ م ُ غ ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرغنجیر. مرغ انجیرخوار که پرنده ای است . رجوع به مرغ انجیرخوار شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مرغ نوروزی یا یاعو، پرنده‌ای‌ست از خانواده کاکاییان (laridae) که گونه‌های مختلفی دارد. گونه‌ها [ویرایش] مرغ نوروزی کوچک [ویرایش] مرغ نوروزی کوچ...
گردنه ٔ مرغ . [ گ َ دَ ن َ ی ِ م َ ] (اِخ ) گردنه ای است در اصفهان و اراک مابین سعیدآباد گلپایگان و چشمه سفید، واقع در 202200گزی اصفهان .
مرغ بی بال . [ م ُ غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ پرنده ای است از دسته ٔ دوندگان ۞ که بالهایش تقریباً از بین رفته و به صورت دو عضو کوچک...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۲ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.