اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مرکب راندن

نویسه گردانی: MRKB RʼNDN
مرکب راندن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راندن مرکب . به حرکت درآوردن مرکوب . اسب راندن :
به یغما ملک آستین برفشاند
وز آنجابه تعجیل مرکب براند.

سعدی .


و رجوع به مرکب دوانیدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.