اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مروء

نویسه گردانی: MRWʼ
مروء. [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مَری ٔ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به مری ٔ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
مرو شهجان . [ م َرْ وِ ش َ ] (اِخ ) مرو شاهجان است . (از برهان ). رجوع به مرو و مرو شاهجان شود.
مرو شاهجان . [ م َرْ وِ ] (اِخ ) یکی از دو شهر خراسان مشهور به مرو. این مرو از مروالرود بزرگتر است و آن مشهورترین شهرهای خراسان وقصبه ٔ آن م...
مرو شاهجهان . [ م َرْ وِ ج َ ](اِخ ) مرو شاهجان . رجوع به مرو و مرو شاهجان شود.
مرو شاهیجان . [ م َرْ وِ ] (اِخ ) مرو شاهجان . (روضات ص 47). رجوع به مرو و مرو شاهجان شود.
خلیلی مرو. [ خ َ م َرْوْ ] (اِ مرکب ) نام قسمی از آلوی معروف است . (غیاث اللغات ).
پیرشاه مرو. [ هَِ م َ ] (اِخ ) در شعر خاقانی اشارت به پیری است صاحب دستگاه معنوی مقیم شهر ری : بر در پیرشاه مرو به ری آمد الب ارسلان ندا...
مروشاهی جهان . [ م َرْ وِ ج َ ] (اِخ ) مرو شاهجان . (تذکرة الملوک ص 5). رجوع به مرو و مروشاهجان شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.