مزر. [ م ِ] (ع ص ) گول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گول . احمق . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِ) اصل و نژاد هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بوزه و شراب ذرت و جو. (ناظم الاطباء). بگنی ارزن و جو که به عربی نبید خوانند. (آنندراج ). بگنی ارزن و جو. (منتهی الارب ). شراب جو و گندم و حبوب . (از اقرب الموارد). نبیذ گاورس . و گویند شرابی که از گندم و جو کنند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بوزه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
۞ . قسمی از آب جو. (از دزی ج
2 ص
587). آب جو. (نشوءاللغة ص
95).