اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مزلم

نویسه گردانی: MZLM
مزلم . [ م ُ زَل ْ ل َ ] (ع ص ) سبک و چست . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رجل مزلم ؛ مرد بدغذا و به بدی پرورش یافته و مرد سبک هیئت . (ناظم الاطباء). || کوتاه . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ظریف . || اسب گرداندام توانا. || کنار گوش بریده از شتر و گوسفند. || تیر نیک تراش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): سهم مزلم ؛ تیر نیک تراشیده . (ناظم الاطباء). || بز کوهی خرداندام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). بز کوهی صغیرالجثة. کذا فی القاموس و عن ابن عباد و الازهری الصغیرالحیة؛ ای صغیرالزلمة یعنی خردنرمه گوش . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
مزلم . [ م ُ زَل ْ ل ِ ] (ع ص ) مرد بد غذادهنده . || گرداننده ٔ آسیا و گیرنده ٔ کنارهای آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مظلم . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) یوم مظلم ؛ روز بسیارشر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (ازاقرب الموارد). || تاریک . (مهذب ...
مظلم . [ م ُ ظَ ل َ ] (ع اِ) کرکس . || زاغ . || گیاه در زمینی روئیده که پیش از این باران نرسیده آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اق...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.