مزه یافتن . [ م َ زَ
/ زِ ت َ ] (مص مرکب ) لذاذة. (از منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (دهار) (زوزنی ). لذاذ. (از منتهی الارب ). لذة. (دهار) (ترجمان القرآن ). لذت . (تاج المصادر بیهقی ). استلذاذ. (دهار) (زوزنی ). التذاذ. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). تلذذ.مُلتذ شدن . لذاذت . لذت بردن . مزه بردن
: بخورد و بر او آفرین کرد سخت
مزه یافت از خوردنش نیکبخت .
فردوسی .
و رجوع به مزه بردن شود.