مستند. [ م ُ ت َ ن َ ] (ع ص ، اِ) کسی که پناه به او برده شود. (غیاث ). || تکیه کرده شده
: اصبعت در سیر پیدا می کند
که نظر بر حرف داری مستند.
مولوی (مثنوی ).
|| تکیه و محل تکیه و پشتی . (ناظم الاطباء). تکیه گاه . معتمد. سند. رجوع به استناد شود. || سند حدیث . (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). رجوع به سند شود.