مسعود
نویسه گردانی:
MSʽWD
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) (الملک الَ ...) شهرت یوسف بن محمدبن ایوب ، مکنی به ابوالمظفر و ملقب به صلاح الدین . از ملوک بنی ایوب دریمن است . و به سال 597 هَ .ق . متولد شد و به سال 612 بر زبید و تهامه و تعز و صنعاء دست یافت ، سپس با امیر مکه شریف حسن بن قتاده ٔ حسنی جنگید و آن شهر را غارت کرد. دراهم مسعودی در مکه بدو منسوب است . سپس به مصر رفت و در اواخر عمر به مکه آمد و به سال 626 هَ.ق . در این شهر دچار بیماری گشت و درگذشت و در همانجا دفن شد. او آخرین تن از بنی ایوب در یمن بوده است .(از الاعلام زرکلی ج 9 ص 328 از العقود اللؤلؤیة).
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمدبن عباس صوانی بیهقی ، مکنی به ابوالمحاسن و ملقب به فخرالزمان . ادیب و مفسر و شاعر قرن ششم هجری و مت...
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن علی هروی ، ملقب به نظام الملک و شمس الدین . وزیر سلطان تکش خوارزمشاه . رجوع به نظام الملک (مسعود..) شود.
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن عمربن عبداﷲ تفتازانی . رجوع به تفتازانی و الاعلام زرکلی ج 8 ص 113 شود.
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن فضل اﷲ. از امرای سربداری . رجوع به مسعود سربداری شود.
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن قلج ارسلان . رجوع به مسعود سلجوقی شود.
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن کیقباد ثالث . ازسلجوقیان روم . رجوع به غیاث الدین (مسعود...) شود.
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن کیکاوس بن کیخسرو. از سلاجقه ٔ روم . رجوع به غیاث الدین (مسعود...) شود.
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمد (یا ابراهیم بن محمد)بن سهل کرمانی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به قوام الدین . ادیب و فقیه حنفی قرن هفتم و هشتم...
مسعود. [ م َ] (اِخ ) ابن محمدبن مسعود نیشابوری ، مکنی به ابوالمعالی و ملقب به قطب الدین . فقیه قرن ششم هجری ، متولد 505 هَ .ق . و متوفی به ...
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ملکشاه سلجوقی . رجوع به مسعود سلجوقی شود.