مسکن
نویسه گردانی:
MSKN
مسکن . [ م ُ س َک ْ ک ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تسکین . رجوع به تسکین شود. || دردنشاننده . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). تسکین دهنده و فرونشاننده . (غیاث ) (آنندراج ). آرام ده . (لغات فرهنگستان ). آرام بخش . ساکن کننده . آرام کننده . آرامش دهنده . نشاننده ٔ درد. تسکین ده . آسایش دهنده . ج ، مسکنات .
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مسکن . [ م َ ک َ ] (ع اِمص ) سکونت . (مثل ملبس و منکح و مطعم و مشرب ). (یادداشت مرحوم دهخدا). نشست .
مسکن . [ م َ ک َ / م َ ک ِ ] ۞ (ع اِ) جای باشش و خانه . (منتهی الارب ).منزل و بیت . ج ، مَساکن . (اقرب الموارد). جای سکونت و مقام . (غیاث ) ...
مسکن . [ م ُ ک ِ ] (ع ص ) صاحب فقر و درویشی . (منتهی الارب ). مسکین شده . (از اقرب الموارد). و رجوع به اسکان شود. || مَرعی مسکن ؛ چراگاه سر...
مسکن . [ م َ ک ِ ] (اِخ ) موضعی است به کوفه . (منتهی الارب ). جایی است نزدیک اوانا بر ساحل نهر دجیل و نزدیک دیر جاثلیق . در سال 72 هَ .ق . ...
مسکن . [ م َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار، واقع در 20هزارگزی جنوب غربی سبزوار و 7هزارگزی جنوب شرقی راه ...
مسکن: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کاداگ که در مانوی کدگ kadag بوده است.*** فانکو آدینات 09163657861
شش مسکن . [ ش َ / ش ِ م َ ک َ ] (اِ مرکب ) صدف و آنچه در وی محتوی باشد. || کان زر. || درخت میوه دهنده . || خاری که ترنجبین بر آن بندد....
مسکن گاه . [ م َ ک َ ] (اِ مرکب ) محل سکونت . جای باشش : همتش بین و دل و جای و شناخت کو کجا بگزید و مسکن گاه ساخت .مولوی .
مسکن ایل کلهر اگر کردستان ایران را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کنیم، و حدود آن را نواحی کامیاران در نظر بگیریم مسکن اولیه ی ایل کلهر در نواحی مرز بی...
راولینسون معتقد است : مسکن ایل کلهر همان شهر آشوری "کالح" است که تا امروز این واژه را حفظ کرده و در سیر تطور خود به صورت "کلهر" در...