مسلم
نویسه گردانی:
MSLM
مسلم . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از سَلَم . سلف شده و پیش خریده شده . و رجوع به سَلم شود.
- مسلم اًلیه ؛ (اصطلاح فقه ) بایع در بیع سَلم .
- مسلم فیه ؛ (اصطلاح فقه ) مبیع در بیع سَلم .
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
کعب خلف مسلم . [ ک َ خ َ ل َ م ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول . واقع در 8هزارگزی جنوب شوش و 4هزارگزی باخت...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ابراهیم بن مسلم شکانی . [ اِ م ِ ن ِ م ُ ل ِ م ِ ش ِ ] (اِخ ) ابواسحاق . از مردم شکان ، قریه ای نزدیک بخارا. فقیه و فاضل . در فقه شاگرد ابوبکرب...
مصلم . [ م ُص َل ْ ل َ ] (ع ص ) مرد گوش از بن بریده . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). بریده گوش . (مهذب الاسماء).