گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مسند نویسه گردانی: MSND مسند. [ م َ ن َ ] (ص ) حرامزاده . (ناظم الاطباء) (شعوری ) ۞ . || تنبل و هیچکاره . || دروغگوی . لاف گوی . گزافه گوی . || بدذات و بدکردار. (از ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی مسند مسند. [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) آنچه سبب تکیه دادن میشود. || کسی که ایراد میکند و تقریر می نماید گواهی دیگری را. (ناظم الاطباء). مسند مسند. [ م ِ ن َ ] (ع اِ) هر چیز که بر آن تکیه کرده شود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بالش بزرگ . (دهار). مسند مسند. [ م ُ ن َ ] (ع ص ، اِ) روزگار. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (دهار). دهر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زمانه... مسند مسند. [ م َ ن َ ] (ع اِ) جائی که بر آن می نشینند و بر آن تکیه میکنند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بالش بزرگ . (ناظم ... مسند مسند. [ م ُ س َن ْ ن َ ] (ع ص ) پوشانیده شده از چادر و لباس «سَنَد». (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بر یکدیگر نهاده . (یادداشت مرحوم ... مسند (mosnad) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ویگیا vigiâ (سنسکریت: vidheya).****فانکو آدینات 09163657861 مسند جم مسند جم . [ م َ ن َ دِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرکب جم . کنایه ازباد است . (آنندراج ) (برهان ). || دنیا. عالَم . || هوای نفسانی . (از ن... خبر مسند خبر مسند. [ خ َ ب َ رِ م ُ ن َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خبر مسند خبری است که راویی آنرا به راوی دیگر اسناد دهد تا آنکه به نبی علیه السلام ر... حدیث مسند حدیث مسند. [ ح َ ث ِ م ُ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حدیثی که آنرا به گوینده ٔ وی برداشته باشند. و سید جرجانی در تعریفات گوید: الاسناد فی ا... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود