مشاطه وار. [ م َش ْ شا
/ م َ طَ
/ طِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) همچون آرایشگر. همچون مشاطه . مشاطه گونه . مانند مشاطه
: از بهر عروسان فکرتت را
آرایش مشاطه وار دارد.
مسعودسعد (دیوان ص 100).
صبح ... مشاطه وار کُله ٔ ظلمانی ... برداشت . (کلیله و دمنه ).
در باغ چو شد باد صبا دایه ٔ گل
بربست مشاطه وار پیرایه ٔ گل .
حافظ.