اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مشعشع

نویسه گردانی: MŠʽŠʽ
مشعشع. [ م ُ ش َ ش َ ] (ع ص ) روشن . (آنندراج ) (غیاث ). رخشان ۞ . درخشان . درخشنده . درفشنده . پاک و روشن ، که کثیف نباشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- ظل مشعشع ؛ که کثیف نباشد. (از اقرب الموارد).
|| شراب به آب آمیخته . (غیاث ) (آنندراج ) (دهار) (ناظم الاطباء). می به آب آمیخته . (دهار). || سایه ٔ پراکنده ٔ تنک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تابان، تابناک، رخشان، درخشان، تابنده، فروزان، پرفروغ، لیان layān (دری) بامین (پارتی: bāmen)***فانکو آدینات 09163...
آل مشعشع. [ ل ِ م ُ ش َ ش َ ](اِخ ) نام خاندانی از سادات علوی موسوی که رئیس آنان سیدمحمدبن فلاح بن هبةاﷲ در 848 هَ .ق . بخوزستان دعوی مهد...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.