اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مشعله داری

نویسه گردانی: MŠʽLH DʼRY
مشعله داری . [ م َ ع َ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) عمل مشعله دار :
نُه فلک از دیده عماریش کرد
زهره و مه مشعله داریش کرد.

نظامی .


دست صبا برفروخت مشعله ٔ نوبهار
مشعله داری گرفت کوکبه ٔ شاخسار.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.