اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مشک فشان

نویسه گردانی: MŠK FŠAN
مشک فشان . [ م ُ / م ُ ف َ ] (نف مرکب ) آنکه مشک می افشاند و پراکنده می کند. (ناظم الاطباء). فشاننده ٔ مشک و عطرآگین سازنده . خوشبوی . معطر :
در مجلس عشرت ز لطیفی و ظریفی
خورشید شکرپاش و مه مشک فشان اوست .

سنائی (دیوان چ مدرس رضوی ص 771).


مشک بید از درخت عود نشان
گاه کافور و گاه مشک فشان .

نظامی .


آمد آن ماه آفتاب نشان
در بر افکنده زلف مشک فشان .

نظامی .


نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد.

حافظ.


- مشک فشان از فقاع ۞ ؛ کنایه از شخصی است که در وقت حرف زدن بوی خوش از دهانش برآید. (برهان ) (از ناظم الاطباء). شخصی که در حرف زدن بوی خوش از دهانش آید ۞ . (انجمن آرا پیرایش دوم ).
- || کسی که خلق خوش داشته باشد. (انجمن آراپیرایش دوم ). رجوع به ترکیب «مشک فروش از قفا» شود.
|| مشک نقاب . از اسماءمعشوق است . (آنندراج ). و رجوع به مشک نقاب شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.