مشیمه . [ م َ م َ
/ م َ م ِ ] (از ع ، اِ) آتون و مشیمه . (ناظم الاطباء). آتون . بچه دان . یاره . پرده ای که بر روی جنین است متصل به پوست تن او و بر روی آن پوستی است که بچه در وی باشد. ج ، مَشیم ، مَشائم . (یادداشت مؤلف )
: اندر مشیمه ٔ عدم از نطفه ٔ وجود
هر دو مصورند ولی نامصورند.
ناصرخسرو.
وز آن پس در مشیمه چونکه افتاد
فکندش اوستاد چرخ بنیاد.
ناصرخسرو.
بهر دوباره زادن جانت ز امهات
زین واپسین مشیمه ٔ دیگر گذشتنی است .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 528).
پرده ٔ فقرم مشیمه دست لطفم قابله
خاک شروان مولد و دارالادب منشای من .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 323).
جنین را سه غشاءاست یکی مشیمه است دوم غشایی است که آن را به تازی لفایفی گویند سیم غشای رقیق است و مماس اوست و اما مشیمه دو تا باشد و هر دو رقیق باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
حکیم بارخدایی که صورت گل خندان
درون غنچه ببندد چو در مشیمه جنین را.
سعدی .
-
مشیمه ٔ دنیا ؛ کنایه از آسمان است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
- || کنایه از آفتاب هم هست . (برهان ) (آنندراج ).
-
مشیمه ٔ شب ؛ شب که مانند زنی آبستن است . تشبیه شب به غشائی که کودکان هنگام تولد در آن قرار دارند و آفتاب به کودک
: برشکافد صبا مشیمه ٔ شب
طفل خونین به خاور اندازد.
خاقانی .
-
مشیمه ٔ عالم ؛ کنایه از آسمان است . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
- || در بیت زیر کنایه از این دنیا است
: پیوند دین طلب که بهین دایه ٔ تو اوست
آن دم که از مشیمه ٔ عالم شوی جدا.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 3).
- || کنایه از آفتاب هم هست . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).