اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مص

نویسه گردانی: MṢ
مص . [ ](اِخ ) از نواحی دارابجرد بوده است . ابن بلخی گوید: حسو و دراکان و مص و رستاق الرستاق ، این جمله از نواحی دارابجرد است . (فارسنامه ٔ ابن بلخی چ اروپا ص 131).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مس ده . [ م ِ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قشلان کلارستاق بخش چالوس شهرستان نوشهر. 150 تن سکنه دارد. واقع در 15هزارگزی مغرب چالوس از طری...
مس زدن . [ م ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) زدن طشت و سینی مسی گاه گرفتن ماه یا خورشید، چه گروهی از عوام را عقیدت این بود که گرفتن آفتاب یا ماه...
مس درق . [ م ِ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشگین خاوری بخش مرکزی شهرستان خیاو. 250 تن سکنه دارد. واقع در 24هزارگزی شرق خیاو و 7هزارگ...
مس کلان . [ م ِ ک َ ] (اِ مرکب ) نوعی از مس ، و بیرونی در الجماهر ص 245 آن را چنین توصیف کرده است : و منه [ من النحاس ] نوع یعرف بمس کل...
مس و تس . [ م ِ س ُ ت ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ۞ ظروف و آلات مسین . لوازم آشپزخانه و وسایل خانه .
مس سوخته . [ م ِ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) اسم فارسی راسخ است . (فهرست مخزن الادویه ).
مس پالای . [ م ِ ] (نف مرکب ) پالاینده ٔ مس .- کوره ٔ مس پالای ؛ کوره ٔ پالاینده ٔ مس .- خاکستر کوره ٔ مس پالای ؛ این خاکستر را صاحب ذخیره ٔ خوا...
مس-امحةً. [ م ُ م َ ح َ تَن ْ ] (ع ق ) از روی مسامحه . با سهل انگاری . با اهمال .
مس مس کار. [ م ِ م ِ ] (ص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) آن که با نهایت کاهلی کاری را انجام دهد. که به کندی و بطء کار کند.
معدن مس سونگون ورزقان و کارخانه تولید مس سونگون ورزقان در موقعیت روستای تخریب شده سونگون (بدلیل وجود منابع معدنی) واقع در استان آذربایجان شرقی واقع شد...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.