مص
نویسه گردانی:
MṢ
مص . [ ](اِخ ) از نواحی دارابجرد بوده است . ابن بلخی گوید: حسو و دراکان و مص و رستاق الرستاق ، این جمله از نواحی دارابجرد است . (فارسنامه ٔ ابن بلخی چ اروپا ص 131).
واژه های همانند
۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سگ مس آباد. [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین . دارای 1172 تن سکنه است . آب آن از رودخانه کلنجین و محصول آن ...
مس مس کردن . [ م ِ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) با نهایت کاهلی کاری را انجام دادن . به کندی و بطءکاری را ورزیدن . تل تل کردن ....
مس جوش کردن . [ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با مس مذاب لحیم کردن . با مس لحیم کردن . پیوستن دو جزء مسین بواسطه ٔ مس نه قلعی و چیزهای دیگر. (ی...
چشمه ٔ مس روان . [ چ َ / چ ِ م َ /م ِ ی ِ م ِ س ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عین القطر.(حکمت اشراق سهروردی ). حکمت : و در حکم من بود چشمه ٔمس...
صیقل مس آفرینش . [ ص َ / ص ِ ق َ ل ِ م ِ س ِ ف َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است و صیقل مسیر آفرینش و صیقل مصر آفری...
تا چُس بهمِس خوردن= بهمحض، بهمجرد. اصطلاحی در زبان مردم که کار حرف اضافهی مرکب یا قید مرکب (بدون فاصله، متصل، بیدرنگ) را میکند: بهمحض وقوع یک ا...
مس(II) سولفات
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
مس(II) سولفات
بلورهای مس(II) سولفات4 · 5H2O تصویر مس(II) سولفات پنتوهیدرات پودر شده
Ball-and-stick mode...