اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مصاف دار

نویسه گردانی: MṢAF DʼR
مصاف دار. [ م َ ] (نف مرکب ) مصاف دارنده . اداره کننده ٔ مصاف . که مدار جنگ مصاف بر آزمودگی و تدبیر و فرمان او باشد. جنگی . مبارز :
هر یک به گاه حمله چو صرصر مصاف دار
مر حمله را چو سد سکندر مصاف در.

سوزنی .


کس نی سوار دید که باشد مصاف دار؟
وز نی ستور دید که در ره غبار کرد؟

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.