اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مصالح

نویسه گردانی: MṢALḤ
مصالح . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) آنکه مصالحه کند. مصالحه کننده . سازش کننده . (از یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح حقوق ) آنکه مالی یا حقی را به دیگری صلح کند و واگذارد اعم از آنکه معوض باشد یا غیرمعوض . آنکه طرف ایجاد عقد صلح واقع گردد. کسی که مالی یا امری را به دیگری واگذار کند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مصالة. [ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن حبوس مکناسی . امیر بربری در نیمه ٔدوم قرن سوم هجری . وی همه ٔ قبایل بربر را به زیر سلطه ٔ خویش درآورد و در است...
مسالح . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مَسلَحة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به مسلحة شود.
مسالة. [ م َ ل َ ] (ع اِمص ) درازی روی که خوش نماید. (منتهی الارب ). درازی صورت همراه با زیبائی و حسن . (اقرب الموارد).
مثالة. [ م َ ل َ ] (ع مص )فاضل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). افضل و افزون و گرامی شدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ...
مثاله . [ م ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) ۞ فرمان پادشاهی و منشور. (غیاث ).
مثعلة. [ م َ ع َ ل َ ] (ع ص ) ارض مثعلة؛ زمین روباه ناک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). پر از روباه و روباه ناک . (ناظم الاط...
مسألة.[ م ُ ءَ ل َ ] (ع مص ) مسایلة. از یکدیگر پرسیدن به معنی سؤال . (اقرب الموارد). و رجوع به مسایلة شود.
مسألة. [ م َ ءَ ل َ ] (ع مص ) خواستن . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). طلب کردن و استدعا نمودن . (اقرب الموارد). || کسی را پرسیدن . (المصادر ...
مسأله . [ م َ ءَ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) مسألت . مسألة. حاجت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). درخواست . نیاز. خواهش . ج ، مسائل . (منتهی الارب )(اقرب...
مسأله گو. [ م َ ءَ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) مسأله گوی . مسأله گوینده . گوینده ٔ مسأله . بیان کننده ٔ مسائل . کسی که احکام شرعی فرعی را در مورد...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.